آزاده در سرزمین عجایب

یادداشت های روزانه یک مهاجر

یادداشت های روزانه یک مهاجر

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات آنلاین منه که توش درباره ی زندگی جدیدم در آمریکا خواهم نوشت. نظرات این وبلاگ بسته است و بسته خواهد ماند. لطفا درباره ی نوشته ها و جزییاتش ازم چیزی نپرسید چون به هر حال بی جواب خواهید موند! شماره ای که بالای هر پست وبلاگ خواهد اومد نشانگر تعداد روزهایی که از اقامتم در این سرزمین جدید می گذره. همین و تمام.

منوی بلاگ
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۰۹ نوامبر ۱۹ ، ۲۳:۰۳ 1507
  • ۲۰ جولای ۱۹ ، ۱۶:۲۴ 1395
  • ۱۵ جولای ۱۹ ، ۲۱:۱۷ 1390
  • ۱۴ جولای ۱۹ ، ۲۳:۳۹ 1389
  • ۰۴ جولای ۱۹ ، ۲۲:۳۱ 1379
  • ۱۷ ژوئن ۱۹ ، ۲۱:۰۱ 1362
  • ۱۰ ژوئن ۱۹ ، ۲۱:۱۷ 1355
  • ۰۶ ژوئن ۱۹ ، ۲۳:۰۶ 1351
  • ۲۷ می ۱۹ ، ۱۷:۰۰ 1341
  • ۲۴ آوریل ۱۹ ، ۲۱:۱۰ 1308

160

دوشنبه, ۱۸ ژانویه ۲۰۱۶، ۰۹:۴۹ ب.ظ

غرغر کردن درباره ی سختی درس نظریه های انتقادی بی فایده و مسخره است اما نمی تونم جلوی خودم رو بگیرم و نق نق نکنم! خیلی سخته! واسه فردا باید دو تا مقاله از هورکهایمر بخونیم. 5-6 صفحه از مقاله ی اول رو خوندم و در نهایت دقایقی پیش به این نتیجه رسیدم که هیچی نمی فهمم و ولش کردم. خداییش علاوه بر اینکه نظریاتش یه کم پیچیده است، پیچیده هم می نویسه. به هر حال با فلسفه ی انتقادی شروع کردن کمی شروع بلند پروازانه ای به نظر می رسه که در جوابش فقط میشه گفت: چشمت کور، دنده ات نرم!

امروز به محمد خورشت کرفس داده بودم با خودش ببره واسه ناهار. توی کتابخونه یکی از هم دانشگاهی ها و پسرش رو دیده و در نهایت پسر بچه ی گرسنه رو به شریک شدن در ناهارش دعوت کرده. از خوش شانسی من بعد از مدتها از دستپختم راضی بودم و گویا تونسته ام رضایت خیل گرسنگان رو هم جلب کنم.

بهتر نیست درس خوندن رو ول کنم و بچسبم به آشپزی و خانه داری؟ دست کم نتیجه اش زودتر و موثرتر ظاهر میشه.

۱۶/۰۱/۱۸

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">