آزاده در سرزمین عجایب

یادداشت های روزانه یک مهاجر

یادداشت های روزانه یک مهاجر

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات آنلاین منه که توش درباره ی زندگی جدیدم در آمریکا خواهم نوشت. نظرات این وبلاگ بسته است و بسته خواهد ماند. لطفا درباره ی نوشته ها و جزییاتش ازم چیزی نپرسید چون به هر حال بی جواب خواهید موند! شماره ای که بالای هر پست وبلاگ خواهد اومد نشانگر تعداد روزهایی که از اقامتم در این سرزمین جدید می گذره. همین و تمام.

منوی بلاگ
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۰۹ نوامبر ۱۹ ، ۲۳:۰۳ 1507
  • ۲۰ جولای ۱۹ ، ۱۶:۲۴ 1395
  • ۱۵ جولای ۱۹ ، ۲۱:۱۷ 1390
  • ۱۴ جولای ۱۹ ، ۲۳:۳۹ 1389
  • ۰۴ جولای ۱۹ ، ۲۲:۳۱ 1379
  • ۱۷ ژوئن ۱۹ ، ۲۱:۰۱ 1362
  • ۱۰ ژوئن ۱۹ ، ۲۱:۱۷ 1355
  • ۰۶ ژوئن ۱۹ ، ۲۳:۰۶ 1351
  • ۲۷ می ۱۹ ، ۱۷:۰۰ 1341
  • ۲۴ آوریل ۱۹ ، ۲۱:۱۰ 1308

197

جمعه, ۲۶ فوریه ۲۰۱۶، ۱۱:۴۳ ق.ظ

از اونجایی که یه تعدادی از بچه ها آخر بهار یا تابستون برمی گردن کشورشون، یونگ جان پیشنهاد داد یه تور رستوران گردی راه بندازیم و هر ماه بریم رستوران یکی از ملیت های اعضای گروه غذا بخوریم تا پیش از اینکه دیر بشه و از هم دور بیفتیم. این ماه برای شروع سراغ رستوران کره ای رفتیم. قرارمون امروز ظهر بود، توی رستوران کره ای مشهوری که اتفاقا سر خیابون ما هم هست. دیروز که داشتیم توی گروه هماهنگی های نهایی رو می کردیم من گفتم یکشنبه تولدمه و شاید برای خودم کیک شکلاتی بپزم. بچه ها همه تبریک گفتند و تمام شد. اما امروز ظهر، وقتی که توی رستوران منتظر بقیه بودیم و یونگ جان داشت از روی منو غذاها رو برامون توضیح می داد، سواکو با یه بادکنک که روش نوشته بود تولد 6 ماهگی ات مبارک وارد شد! تازه اون موقع متوجه شد که بادکنک رو اشتباه خریده. تازه برام یه کیک شکلاتی هم درست کرده بود! پیش خودم فکر می کنم حتما دیشب وقتی داشتم در مورد پختن کیک شکلاتی واسه خودم بهشون می گفتم فکر کرده هر کسی روز تولدش احتیاج داره یه نفر براش کیک درست کنه، پس بذار من اون یه نفر برای آزاده باشم. بادکنک و کیک شکلاتی خیلی خوشحالم کردن اما هیچی به اندازه ی این حس که یک دوست، اونم از یه کشور دیگه و بدون هیچ نقطه ی مشترک فرهنگی و زبانی، محبتش رو بی دریغ نثار من کرده خوشحالم نمی کنه. مخصوصا به این خاطر که سالهاست روز تولدم رو با دوستانم جشن می گیرم و امسال تنهایی روز تولد... بگذریم! چیکا هم از توی کیفش دو تا بادبزن ژاپنی درآورد و بهم گفت هر کدوم رو دوست دارم انتخاب کنم. گفت اینا رو از ژاپن با خودش آورده. از هیجان داشتم له می شدم که یه بادبزن واقعی ژاپنی توی دستامه نه یه بادبزن ژاپنی ساخت چین!

همه ی راه برگشتن به خونه، همشهریان محترم تولد 6 ماهگی ام رو بهم تبریک گفتند و روحشون شاد شد.

۱۶/۰۲/۲۶
آزاده نجفیان

تولد

زندگی در آمریکا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">