ماجرای ما و هوای نشویل هم ماجرای عجیبی است. دو هفته پیش یک شبه اندازه ی 30 سانت برف اومد و دمای هوا شد 10 درجه زیر صفر اما دو روز بعدش یه دفعه چنان آفتابی و گرم شد که نه تنها اثری از برف های بیچاره نبود بلکه همه مجبور شدن لباس تابستونیاشون رو بپوشن. الان هم بعد از یک هفته گرمی هوا دوباره داره برف میاد. من مشکلی با برف ندارم، با عواقب جانبیش مشکل دارم. چون تنسی یه ایالت جنوبیه و معمولا از برف اینجا خبری نیست، شهرداری و مردم آمادگی لازم برای روزهای برفی رو ندارن. در عرض چند ساعت همه جا تعطیل میشه، خیابونا بسته میشن و ماشینا تصادف می کنن یا از جاده منحرف میشن و از همه بدتر سیستم ناقص حمل و نقل عمومی هم مختل میشه و اتوبوس خیلی مسیرها رو از برنامه ی حرکتش حذف می کنه. یکی از این مسیرهایی که حذف میشن مسیر خونه ی ماست چون ما دقیقا روی تپه ایم و توی یخ بندون اتوبوس نمی تونه ریسک سربالایی و سرپایینی رفتن رو بپذیره. از اونجایی که ما هنوز ماشین نداریم محکوم به مرگ هستیم؛ باید توی خونه بشینیم و یه چششمون به آسمون باشه تا آفتاب عالم تاب دربیاد و برفا رو آب کنه تا ما بتونیم از خونه بیایم بیرون و یه لقمه نون واسه خوردن پیدا کنیم!
شاید باورش واسه خیلیا سخت باشه که توی آمریکا هم ما همون مشکلاتی رو داریم که توی شیراز داشتیم ولی باور کنید روزای برفی اینجا بوی وطن رو می ده!