به عادت این دو سال گذشته، هر ماه یک معرفی درباره ی یکی از کتابهای ادبیات کلاسیک جهان برای نوجوانها می نویسم که توی دوچرخه چاپ میشه. امروز با وجود یه عالمه کار و کسالت، دیدم اگه نشینم پاش و ننویسم میره تا هفته ی دیگه. این بار تصمیم گرفتم درباره ی سلاخ خانه ی شماره ی 5 بنویسم. طبق معمول منابع فارسی کافی و قابل اطمینان نبود و مجبور شدم سراغ منابع انگلیسی برم. درباره ی ونه گات و این کتاب می دونستم اما تا حالا سراغ جزییات زندگی ونه گات و اسارتش نرفته بودم. زمان اسارت توی درسدن و بیگاری توی کارخانه ی شربت مالت، بعد از بمبارن، مجبورشون کردن جسد مرده ها رو از زیر آوار بیرون بکشن و بسوزونن. پیش خودم تصور کردم یعنی چه حالی داشته؟ وقتی توی سردخونه، سه طبقه زیرزمین بین گوشت های آویزون، پناه گرفته بوده و بالای سرش صدای هزاران بمب رو می شنیده، وقتی دوباره برگشتن روی زمین و اون شهر باشکوه رو کاملا با خاک یکسان شده دیده، وقتی بهش گفتن زمین رو بکن و مرده ها رو در بیار، تن های تکه تکه شده... چه حالی داشته؟
من فکر می کردم می تونم تصور کنم اون شرایط چجور شرایطی می تونسته باشه اما با دیدن فیلم گل های جنگ فهمیدم کاملا در اشتباه بودم. این فیلم با بازی کریستین بیل درباره ی حمله ی ژاپنی ها به چین در ابتدای جنگ جهانی دوم. درباره ی وحشی گری ژاپنی ها در این حمله خیلی چیزها شنیده و خونده بودم، از مسابقه در بریدن سرها تا تجاوز به زن ها اما با دیدن این فیلم... . فیلم ماجرای چند دختر نوجوانه که در مدرسه ی کلیسا درس می خونن. شهر ویران شده، اونا از دست ژاپنی ها به کلیسا پناه آوردن و هیچ کس نیست ازشون دفاع کنه. نتونستم فیلم رو تا آخر ببینم اما صحنه ای که ژاپنی ها به کلیسا حمله می کنن و به سمت دخترها هجوم میارن یکی از وحشتناک ترین صحنه هاییه که در همه ی عمرم دیدم. صدای اون فرمانده ی ژاپنی از گوشم بیرون نمی ره که می گفت: ما همه اتون رو می خوریم...! با اینکه تحمل تماشای فیلم رو تا آخرش نداشتم اما میشه حدس زد در آخر فیلم اکثر دخترا نجات پیدا می کنن اما... بعدش چی؟ چطور زندگی کردن؟ چطور فراموش کردن چه بلایی سرشون آوردن؟ چطور فراموش کردن چه وحشت مرگباری رو تحمل کردن؟ چطور...؟ این فیلم به من نشون داد من هیچی از جنگ، مرگ و در ورای این دو تا، وحشت، نمی دونم و هرگز نخواهم تونست حالی رو که این آدمها تجربه کردن حتی تصور کنم. هر چند هر متنی که به وجود میاد برساخته ای از واقعیته و خیلی چیزها رو به میل خودش دست کاری می کنه اما به قول ونه گات:
All this things happened,more or less