176
برام جالبه که با عوض شدن زبان، قدرت پیش بینی رفتار آدم ها رو هم از دست دادم! سرکلاس، وقتی از تلاش برای فهمیدن خسته میشم، سعی می کنم با زیر نظر گرفتن بچه ها، گوش دادن به حرفاشون و نگاه کردن به حرکاتشون حدس بزنم دارن به چی فکر می کنن، یا بعد از اینکه اظهار نظرشون تموم میشه واکنششون چی خواهد بود یا اینکه اصلا منظور خاصی دارن یا قصد دارن شخص بخصوصی رو با زدن این حرف تحت تاثیر قرار بدن یا نه؟ اما برام جالبه که تلاشم به شکل اسفناکی عقیم می مونه. به چهره هاشون خیره میشم و با خودم فکر می کنم این آدم ها کی هستند؟ چرا من نمی تونم تصویری از درونشون برای خودم تجسم کنم؟ و بعد خیلی زود به این نتیجه میرسم که چون زبانشون، لحن صداشون و مغزهاشون از جنس دیگه است. یاد اون قسمت شرلوک بی بی سی افتادم که شرلوک مامور میشه دست زنی رو که از خاندان سلطنتی آتو داره رو کنه. زن در اولین دیدار لخت سراغ شرلوک میاد و شرلوک هنگ می کنه چون نمی تونه مثل همیشه در مورد کسی که روبروش ایستاده حدس بزنه و پیشگویی کنه، چون کسی که روبروش ایستاده به شکلی که اون انتظارش رو نداشته،کاملا متفاوت و عریان، ظاهر شده. حال منم همینه؛ آد های سخنگویی که در نزدیکترین فاصله از من بسیار دورن.
این موضوع یکبار دیگه به یادم میاره که زبان فقط مجموعه ای از آواها و کلمات و دستور نیست، زبان یه موجود زنده است، یه موجود قدرتمند که با خودش هاله ای از زندگی، فهمیدن و فهمیده شدن رو حمل می کنه.