118
دوست پیدا کردن و صمیمی شدن با کسی اینجا برای خاورمیانه ای ها سخت تر از بقیه است. مهاجرانی که از اروپا میان تکلیفشون معمولا مشخصه؛ در انگلیسی حرف زدن کمترین میزان مشکل رو به نسبت بقیه ی مهاجرها دارن و بخاطر رنگ پوست و شکل چهره زودتر پذیرفته میشن. اگر هم که از کشورایی مثل آلمان و فرانسه و سویس که کشورای باکلاس اروپا هستن، اومده باشن که معمولا زیاد آمریکایی ها رو آدم حساب نمی کنن و توی هر شهر تجمعات خودشون رو پیدا می کنن. آسیای شرقی ها دو دسته میشن: اونایی که از چین میان و بقیه مهاجران که شامل کره ای ها، ژاپنی ها، تایلندی ها و... میشه. نیازی به توضیح نیست که چینی ها هرجا برن کار خودشون رو می کنن، با لهجه ی وحشتناک انگلیسی حرف می زنن و اینقدر همه جا تعدادشون زیاده که معمولا به ندرت دچار مشکل دوست یابی میشن. نکته ی جالب در مورد کره ای ها و ژاپنی ها اینه که اینقدر در بعضی جنبه ها زندگی اشون شبیه آمریکایی ها شده که خیلی راحت توی محیط جا می افتن. نوع لباس پوشیدن و آهنگ کار و زندگی اینجا خیلی شبیه به کشور خودشونه و از آونجایی که خوشگل تر و گرم تر از چینی ها هستند و هزاران برابر بهتر از چینی ها انگلیسی حرف می زنن، کمتر برای ارتباط با محیط جدید به مشکل برمی خورن. درباره ی آفریقایی ها نمی تونم نظری بدم چون تا حالا باهاشون برخوردی نداشتم اما خاورمیانه ای ها! همه چیز ما با آمریکایی ها متفاوته. هیچ نقطه ی مشترکی نمیشه پیدا کرد. با اینکه ایرانی های مهاجر از متوسط آسیای شرقی ها باهوش تر و خوش صحبت تر هستن اما به مراتب تنهاتر هم هستند. وقتی شیوه زندگی ات، لباس پوشیدنت، راه رفتنت، حرف زدنت و هزاران چیز دیگه با بقیه فرق می کنه، خیلی طول میکشه تا بتونی جایی یا کسانی یا گروهی رو پیدا کنی که بتونی «دوست» صداشون کنی.
نمیشه گفت نسبت به بقیه متفاوتی، چون نیستی؛ اما با بقیه «فرق داری» و فرق داشتن شکافیه که تو رو از دیگران جدا و دور می کنه.