1o1
بیشتر خونه موندن به این معنی ست که کار خونه ی بیشتری هم باید انجام بدی؛ مخصوصا وقتی یه دانشجوی گرفتار و درس خوان توی خونه داری. تعطیلات عملا از فردا شروع میشه و ما هنوز در آخرین لحظات تعطیلات آخر هفته هستیم اما از همین الان یه کم احساس کسالت می کنم! عادت به تو خونه حبس بودن ندارم. تازه متوجه شدم یک ماه دیگه از فرصت استراحتی که به خودم داده بودم بیشتر نمونده و باید هر چه زودتر برگردم سر نوشتن رساله. حتی یک چهارم از یک چهارم کتابایی که قرار بود توی این مدت سه ماهه ی استراحت بخونم رو نخوندم. دیروز بعد از مدتها جنس دوم سیمون دوبوار رو شروع کردم. یادمه اولین باری که نیت کردم کتاب رو بخونم کلاس دوم دبیرستان بودم اما بیشتر از دو صفحه نتونستم برم جلو! این اتفاق چند بار دیگه هم تکرار شد اما دیروز بعد از خوندن 60 صفحه بدون وقفه از کتاب، متوجه شدم انگار بالاخره زمانش رسیده که این کتاب برای من خوندنی و تقریبا فهمیدنی بشه. ترجمه گاهی دست اندازهایی در فهمیدن ایجاد می کنه اما در کل بسیار ترجمه ی روان و خواندنی ای شده. نگاه علمی و موشکافانه ی دوبوار رو به زن دوست دارم و با خوندن هر جمله سعی می کنم دوبوار رو در شرایط نوشتن این کتاب تصور کنم.
خلاصه اینکه پارادوکس بامزه ای که در عین حالی که داری زعفرون آب می کنی تا ته چین درست کنی، جنس دوم بخونی! زن بودن رو بخاطر این پارادوکس های دردناکش دوست دارم.