آزاده در سرزمین عجایب

یادداشت های روزانه یک مهاجر

یادداشت های روزانه یک مهاجر

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات آنلاین منه که توش درباره ی زندگی جدیدم در آمریکا خواهم نوشت. نظرات این وبلاگ بسته است و بسته خواهد ماند. لطفا درباره ی نوشته ها و جزییاتش ازم چیزی نپرسید چون به هر حال بی جواب خواهید موند! شماره ای که بالای هر پست وبلاگ خواهد اومد نشانگر تعداد روزهایی که از اقامتم در این سرزمین جدید می گذره. همین و تمام.

منوی بلاگ
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۰۹ نوامبر ۱۹ ، ۲۳:۰۳ 1507
  • ۲۰ جولای ۱۹ ، ۱۶:۲۴ 1395
  • ۱۵ جولای ۱۹ ، ۲۱:۱۷ 1390
  • ۱۴ جولای ۱۹ ، ۲۳:۳۹ 1389
  • ۰۴ جولای ۱۹ ، ۲۲:۳۱ 1379
  • ۱۷ ژوئن ۱۹ ، ۲۱:۰۱ 1362
  • ۱۰ ژوئن ۱۹ ، ۲۱:۱۷ 1355
  • ۰۶ ژوئن ۱۹ ، ۲۳:۰۶ 1351
  • ۲۷ می ۱۹ ، ۱۷:۰۰ 1341
  • ۲۴ آوریل ۱۹ ، ۲۱:۱۰ 1308

137

يكشنبه, ۲۷ دسامبر ۲۰۱۵، ۰۸:۳۱ ب.ظ

من هیچ وقت از اون دخترایی که همیشه دامن می پوشن نبودم! در واقع باید بگم من اصلا دامن نمی پوشم. اینکه علت این موضوع چیه، بحث دراز دامنی (!) است که نیاز به ریشه شناسی روانشناختی و جامعه شناختی داره و من قصد ندارم به تبارشناسی این رفتارم بپردازم اما همین رو می دونم که شلوار پوشیدن امتیازات زیادی برام داشته و داره. اولین و مهمترینش اینه که لازم نیست مراقب راه رفتن، نشستن و ست کردن پیرهن باهاش یا پوشیدن جوراب یا جوراب شلواری آزاردهنده که مرتب نخ کش و پاره میشه باشم. شلوار برام آزادی عمل می آورد و این تنها چیزی بود که مهم بود.

طی سالهای اخیر، همون دلایلی که در برهه ای از زمان باعث از رونق افتادن پوشیدن دامن شده بودن، دوباره روی کار اومدن. از خیلی از دوستها و آشنایان مرتب می شنوم که میگن دامن پوشیدن نشانه ی زنانگی ست و نپوشیدن دامن و لباس های زنانه نشان از اختلالات روانی طولانی مدت داره و... . نمی تونم بگم من به چیزی تحت عنوان لباس زنانه یا مردانه اعتقاد ندارم چون حرف بی اساسیه اما از یک چیز مطمئنم اونم اینه که بیش از لباس به اون شخصی که لباس رو پوشیده اهمیت می دم. یعنی ممکنه یک لباس وقتی توی کمد یا مغازه آویزونه برای من حکم یک شی خنثی یا معمولی رو داشته باشه اما وقتی یک نفر همون لباس رو می پوشه تازه اونجاست که به نظرم همه چیز معنا پیدا می کنه: طرح، رنگ، هماهنگی و شاید حتی جنسیت!

همیشه آدم های خوش لباس و خوش تیپ رو تحسین کرده و می کنم. آدم هایی رو می شناسم که با نوع لباس پوشیدنشون هارمونی تازه ای در رنگ و طرح ایجاد می کنن و حتی رنگ های متضاد هم روی تنشون زیبا و مکمل به نظر می رسه. به تجربه فهمیدم که این درخشندگی و خوش لباسی از نوع لباس پوشیدن یا طرح لباسا یا رنگ و جنسشون نمیاد، از اعتماد به نفس و اطمینان اون آدم در لباس پوشیدن میاد واسه همینم هست که با اینکه از قانون های رایج تبعیت نمی کنن همچنان خوش لباس و خوش تیپ به نظر میان. من اون حس آزادی و برافروختگی پنهان شده در اون لباس رو با حسرت تحسین می کنم.

این چند ماه، بارها و بارها، از خودم پرسیدم که چرا من نمی تونم راحت لباس بپوشم؟ اون موقع که ایران بودم بهانه این بود که خیلی از لباس ها ممکنه عبور از خیلی از خط قرمزها باشه و پیش داوری هایی رو به همراه داشته باشه اما الان چی؟ بعد به خودم میگم شاید مسئله برام همون بحث حجاب و پوشیدگی باشه اما بازم می بینم من هیچ وقت آدمی نبودم که بخوام از بدنم برای خودنمایی استفاده کنم؛ این موضوع ربطی به اعتقادات مذهبی ام نداره. خوب که فکر می کنم می بینم اون حس رهایی و اعتماد درونی که به لباس رنگ و زندگی می ده هیچ وقت در من نبوده یا اجازه ی حیات پیدا نکرده. لباس همیشه یه چیز خنثی بوده برای من که بتونم ازش رد باشم تا به کارای دیگه ام برسم اما این روزها که آدما رو تو خیابون می بینم که راحت و گاهی شلخته اما خوشحال و درخشان لباس می پوشن از خودم می پرسم چطور میشه این بار از لباس رد شد اما همچنان درخشان موند؟

۱۵/۱۲/۲۷

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">