182
دو تا چیز بامزه امروز دیدم: اول اینکه کتابخونه بهم ایمیل زد و خبر داد یک هفته ی دیگه بیشتر از مهلت امانت کتابهام باقی نمونده و اگه قصد دارم تمدیدشون کنم، برای اینکه مجبور نباشم این همه راه رو تا کتابخونه برم و کتابا رو با خودم بکشم، فقط کافیه روی لینکی که برام فرستادن کلیک کنم و با یوزر و پسوردی که بهم دادن کتابا رو تمدید کنم! کمتر از 5 دقیقه تمدید کتابا طول کشید.
دوم اینکه وقتی توی ایستگاه اتوبوس داشتم از سرما این پا و اون پا می کردم و همزمان زیرلب غرلندکنان از تاخیر چند دقیقه ای اتوبوس ثانیه ای یک بار ساعتم رو چک می کردم، در افق خانمی ظاهر شدند که لباس معمول دوندگان رو پوشیده بودند و... و یک کالسکه ی دوقلو که حاوی دو سرنشین کوچولو بود رو هم هل می دادند! به این ترتیب این دو عزیز هم در دوندگی با مادر محترمشون در این سوز سرما و برف شریک بودند.
اینجا آمریکاست؛ صدای ما رو از نشویل می شنوید!