آزاده در سرزمین عجایب

یادداشت های روزانه یک مهاجر

یادداشت های روزانه یک مهاجر

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات آنلاین منه که توش درباره ی زندگی جدیدم در آمریکا خواهم نوشت. نظرات این وبلاگ بسته است و بسته خواهد ماند. لطفا درباره ی نوشته ها و جزییاتش ازم چیزی نپرسید چون به هر حال بی جواب خواهید موند! شماره ای که بالای هر پست وبلاگ خواهد اومد نشانگر تعداد روزهایی که از اقامتم در این سرزمین جدید می گذره. همین و تمام.

منوی بلاگ
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۰۹ نوامبر ۱۹ ، ۲۳:۰۳ 1507
  • ۲۰ جولای ۱۹ ، ۱۶:۲۴ 1395
  • ۱۵ جولای ۱۹ ، ۲۱:۱۷ 1390
  • ۱۴ جولای ۱۹ ، ۲۳:۳۹ 1389
  • ۰۴ جولای ۱۹ ، ۲۲:۳۱ 1379
  • ۱۷ ژوئن ۱۹ ، ۲۱:۰۱ 1362
  • ۱۰ ژوئن ۱۹ ، ۲۱:۱۷ 1355
  • ۰۶ ژوئن ۱۹ ، ۲۳:۰۶ 1351
  • ۲۷ می ۱۹ ، ۱۷:۰۰ 1341
  • ۲۴ آوریل ۱۹ ، ۲۱:۱۰ 1308

221

دوشنبه, ۲۱ مارس ۲۰۱۶، ۱۱:۴۲ ق.ظ

امروز رفتیم جلسه ی دفاع دکتری اولین دانشجوی رشته ی تاریخ و نظریه ی دین، آیدوگان، که دوست عزیزمون هم هست. موضوع رساله ی آیدوگان الهیات سلبی در تصوف قرن 13 میلادی بود. بسیار مشتاق بودم برم و یک جلسه ی دفاع رو اینجا ببینم. جلسه توی یکی از کلاس های دانشکده برگزار شد. هیچ آگهی یا اعلامیه ای به در و دیوار نزده بودن، بجاش واسه دانشجوها ایمیل روز و ساعت و مکان اومده بود. یه کلاس کوچیک بود با میزی که مثل میز کنفرانس دورتا دور چیده شده بود. عملا هیچ شنونده یا ببیننده ای به جز ما چند نفر حضور نداشت که وجود ما هم کمی غیرعادی به نظر می رسید. آیدوگان و استاد راهنماش بالا پشت میز نشستند. بقیه ی اعضای کمیته هر کدوم یک طرف و یک جا. مثلا یکیشون پیش من نشسته بود. هر کدوم از استادان مشاور از یک بخش متفاوت اما مرتبط اومده بودن: تاریخ، ادیان، فلسفه و ادبیات. استاد راهنما هیچ حرفی نزد و آیدوگان مستقیم شروع کرد به معرفی پایان نامه اش بدون پاورپوینت. توی ربع ساعت کلیت رو توضیح داد بعد یکی یکی استادا شروع کردن به سوال پرسیدن. پرفسور گودمن که کنار من نشسته بود و از بخش ادیان اومده بود اول حرف زد. هر 1000 صفحه ی رساله رو با دقت خونده بود، زیر نکاتش خط کشیده بود، با برچسب رنگی علامت گذاری کرده بود و اشتباه های ترجمه ی آیدوگان رو یکی یکی فهرست کرده و پیشنهادهاش رو نوشته بود! همه ی این کارها رو هم ظرف یک ماهی که آیدوگان رساله اش رو بهشون تحویل داده بود انجام داده بود. بقیه ی استادا هم کار رو کامل خونده بودن و سوالات بسیار دقیقی می پرسیدن، با آیدوگان و با همدیگه سر جواب بحث می کردن و همگی نظرات و پیشنهادهای سازنده ای برای کامل شدن رساله داشتن. خلاصه اینکه جو بسیار علمی، راهگشا و البته مثبت بود.

اولش که محمد و اشکان گفتن معمولا کسی توی جلسات دفاع شرکت نمی کنه، پیش خودم گفتم چه حیف! چه جلسه ی بی روحی! اما امروز دیدم نبودن مخاطب، اونم به شکل وسیع توی جلسه، واقعا به آرامش و تمرکز ارائه دهنده اضافه می کنه. وقتی فقط هیات رئیسه باشن فضا کاملا علمی ست و تو راحت می تونی حرف بزنی، بدون نگرانی از سر رفتن حوصله ی مخاطبت. خلاصه اینکه با اینکه جلسه با ده دقیقه تاخیر شروع شد اما راس 12 تمامش کردن و آیدوگان عزیز بالاخره از شر رساله خلاص شد و رفت تا بار و بندیلش رو ببنده و عازم استرالیا بشه برای یه زندگی جدید در سمت استاد دانشگاه موناش ملبورن!

تجربه ی خیلی جالبی بود، هر چند آخرش هیچ پذیرایی ای در کار نبود.

۱۶/۰۳/۲۱

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">