آزاده در سرزمین عجایب

یادداشت های روزانه یک مهاجر

یادداشت های روزانه یک مهاجر

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات آنلاین منه که توش درباره ی زندگی جدیدم در آمریکا خواهم نوشت. نظرات این وبلاگ بسته است و بسته خواهد ماند. لطفا درباره ی نوشته ها و جزییاتش ازم چیزی نپرسید چون به هر حال بی جواب خواهید موند! شماره ای که بالای هر پست وبلاگ خواهد اومد نشانگر تعداد روزهایی که از اقامتم در این سرزمین جدید می گذره. همین و تمام.

منوی بلاگ
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۰۹ نوامبر ۱۹ ، ۲۳:۰۳ 1507
  • ۲۰ جولای ۱۹ ، ۱۶:۲۴ 1395
  • ۱۵ جولای ۱۹ ، ۲۱:۱۷ 1390
  • ۱۴ جولای ۱۹ ، ۲۳:۳۹ 1389
  • ۰۴ جولای ۱۹ ، ۲۲:۳۱ 1379
  • ۱۷ ژوئن ۱۹ ، ۲۱:۰۱ 1362
  • ۱۰ ژوئن ۱۹ ، ۲۱:۱۷ 1355
  • ۰۶ ژوئن ۱۹ ، ۲۳:۰۶ 1351
  • ۲۷ می ۱۹ ، ۱۷:۰۰ 1341
  • ۲۴ آوریل ۱۹ ، ۲۱:۱۰ 1308

225

جمعه, ۲۵ مارس ۲۰۱۶، ۱۱:۲۳ ب.ظ
یکی از چیزایی که وقتی اومدیم آمریکا به خودم قول دادم به شکل مستمر انجامش بدم رفتن به سینما بود. منظورم فیلم دیدن نیست چون من بیش از اندازه فیلم می بینم. منظورم دقیقا رفتن به سینما و اونجا فیلم دیدنه. پیش خودم استدلال کرده بودم وقتی داری تو آمریکا زندگی می کنی و بهترین فیلم های دنیا به روز و با بالاترین کیفیت در دسترست هستند چرا استفاده نکنی؟ اما این نقش هم مثل بقیه ی نقشه ها عملی نشد به چند علت: گرفتاری های زندگی روزمره، دور بودن قابل ملاحظه ی نزدیک ترین سینما به ما بدون ماشین در شهری که به اتوبوسش چندان اعتباری نیست و البته قیمت بلیط که واسه فیلمای معمولی ده دلاره؛ حالا اگه زمان خاصی فیلم اکران بشه یا سه بعدی باشه از 14 دلار قیمتا شروع میشه.
با وجود همه ی دلایل، تصمیم گرفتم برای دیدن یک فیلم قید همه چیز رو بزنم و سختی راه طولانی رو به جوون بخرم: Batman vs Superman.
سه شنبه که خونه ی کارلا بودیم به جیل گفتم این هفته هر جور شده جمعه می خوام برم سینما. اونم که ماشاالله واسه هر اجتماع بیش از دو نفر همیشه حاضر به یراقه. دیگه یادم نبود این جمعه فیلم جدید بتمن و سوپرمن اکران میشه. بلیطا رو چک کردم و ساعتایی که می تونستم بیام رو به جیل خبر دادم. گفت دست نگه دارم و واسه خریدن بلیط عجله نکنم شاید بتونیم بلیط ارزون تر گیر بیارم. اینقدر این دست و اون دست کرد تا پنج شنبه صبح بالاخره راضیش کردم بلیط بخریم چون ممکنه واسه جمعه بلیط گیرمون نیاد و دوباره بشه حکایت همه ی فیلم و کارتون هایی که می خواستیم ببینم اما از دست دادیم.
تا چهارشنبه قیمت بلیط نمایش معمولی توی همه ی سانس ها ده دلار بود اما چون به نمایش فیلم نزدیک شده بودیم قیمت بلیط رو کرده بودن 12 دلار. چاره ای نداشتیم. بلیط خریدیم واسه ساعت سه بعدازظهر. از ترس اینکه جا گیرمون نیاد من از یه ربع به دو اونجا بودم.
جیل به همراه چیکا و یکی از دوستان جیل به اسم لورا راس دو و نیم رسیدن. لورا رو قبلا توی یکی از مهمونیای جیل دیده بودم. خانم میانسال و خوش مشرب مهربانی بود. بلیط هامون رو روی موبایل نشون مسوول دم در دادیم. خانمه پرسید بلیطمون واسه نمایش معمولیه یا سه بعدی؟ ما هم گفتیم معمولی اما همین سوال ساده جرقه ی یه شیطنت بزرگ توی ذهن ما شد! جیل گفت مثل اینکه اینا متوجه نمی شن اگه ما به جای نمایش معمولی بریم تو سالن سه بعدی. منم گفتم اما ساعتاش با هم فرق می کنه. رفتیم پایین و سالن رو پیدا کردیم. دو سالن روبروی هم مخصوص بتمن و سوپرمن. یه دفعه جیل گفت بچه ها این یکی سالن می خواد سه بعدی رو نمایش بده تا چند دقیقه ی دیگه. کاش عینک داشتیم می رفتیم می دیدیم. یک دفعه لورا گفت من عینک دارم! و در کمال تعجب دقیقا چهار عینک مخصوص دیدن فیلم سه بعدی از تو کیفش درآورد. از خوشحالی داشتیم بال در می آوردیم. رفتیم توی سالن و نشستیم. اول شک داشتیم اصلا بتمن رو نشون بده. پرسیدیم و گفتن درست اومدیم. بعد شک کردیم نکنه عینکا یک بار مصرف باشن و دیگه کار نکن که یک دفعه روی صفحه ی نمایش نوشته ای اومد که عینک هاتون رو بزنین و... همه چیز یک دفعه از صفحه ی نمایش بیرون اومد! باور کردنی نبود. اول اینکه تصورم از عینک سه بعدی یه عینک کاغذی بود اما برخلاف تخیلاتم عین عینک آفتابی با دسته ی کائوچویی بود. ثانیا فیلم سه بعدی خیلی شبیه به کتابای سه بعدیه. بعضی چیزا برجسته و بیرون از کادر به نظر می رسن. وقتی آنونس فیلم رو می دیدیم با دهن باز فقط نگاه می کردم. نه می شنیدم چی می گن و نه حتی فهمیدم چه فیلمیه. طول کشید تا تونستم حواسم رو جمع کنم و از شوک در بیام.
فیلم شروع شد و دو ساعت و نیم طول کشید. انصافا کار متوسطی بود. مخصوصا وقتی با بتمن کریستفر نولان مقایسه اش می کردی خیلی ناامید می شدی. تمرکز فیلم روی سوپرمن بود و بتمن با بازی بن افلک یه موجود سرتاسر عضله ی بی مغز، خودخواه و احمق به نظر می رسید. واقعا ناامید شدم.
کارگردان خیلی تلاش کرده بود به فیلم جنبه ی سمبلیک بده اما کارش عمیق نبود. سوپرمن خدایی بود که به زمین هبوط کرده بود برای نجات زمینیان و مردم هم قدرش رو نمی دونستن و بتمن هم نقش احمقی رو بازی می کرد که هزاران نشانه ی واضح رو که حتی دوست دختر خبرنگار سوپرمن فهمیده بودشون، ندیده می گرفت و اوضاع رو خراب تر می کرد. پایان تراژیک فیلم هم یه جوری شکل نمادین پایان کار خدایان بر روی زمین بود.
خلاصه اینکه به عنوان اولین تجربه ی فیلم سه بعدی، اونم از نوع نصف قیمتش، تجربه ی عالی و منحصر به فردی بود اما به عنوان فیلمی از مجموعه فیلم های کمیک استریپ خیلی متوسط بود. فیلم برای کسایی که عاشق بزن بزن و کتک کاری ان، خیلی جذاب خواهد بود
جالبه که بگم یه چند جای فیلم اینقدر صحنه ی کتک زدن بتمن طبیعی بود که من جیغ زدم. محض رضای خدا واسه چی باید فرازمینی ها اینقدر بد بتمن رو کتک بزنن؟ 
محمد که کلی بخاطر اینکه دارم با این سن و سال و تحصیلات می رم بتمن و سوپرمن ببینم مسخره ام کرده بود، بعد از شنیدن ماجرای زرنگ بازی ما گفت ایرانی بازی درآوردین! کاملا مخالفم. به نظرم آمریکایی بازی بود. هیچ پیشنهادی از ما آسیایی ها مبنی بر انجام این عمل صادر نشد. ما فقط با ذوق تبعیت کردیم. خداییش خود مسولان سینما هم باور نمی کردن یکی عینک سه بعدی اش رو، اونم چهار تا، نگه داشته باشه واسه یه همچین روزی.
۱۶/۰۳/۲۵

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">