آزاده در سرزمین عجایب

یادداشت های روزانه یک مهاجر

یادداشت های روزانه یک مهاجر

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات آنلاین منه که توش درباره ی زندگی جدیدم در آمریکا خواهم نوشت. نظرات این وبلاگ بسته است و بسته خواهد ماند. لطفا درباره ی نوشته ها و جزییاتش ازم چیزی نپرسید چون به هر حال بی جواب خواهید موند! شماره ای که بالای هر پست وبلاگ خواهد اومد نشانگر تعداد روزهایی که از اقامتم در این سرزمین جدید می گذره. همین و تمام.

منوی بلاگ
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۰۹ نوامبر ۱۹ ، ۲۳:۰۳ 1507
  • ۲۰ جولای ۱۹ ، ۱۶:۲۴ 1395
  • ۱۵ جولای ۱۹ ، ۲۱:۱۷ 1390
  • ۱۴ جولای ۱۹ ، ۲۳:۳۹ 1389
  • ۰۴ جولای ۱۹ ، ۲۲:۳۱ 1379
  • ۱۷ ژوئن ۱۹ ، ۲۱:۰۱ 1362
  • ۱۰ ژوئن ۱۹ ، ۲۱:۱۷ 1355
  • ۰۶ ژوئن ۱۹ ، ۲۳:۰۶ 1351
  • ۲۷ می ۱۹ ، ۱۷:۰۰ 1341
  • ۲۴ آوریل ۱۹ ، ۲۱:۱۰ 1308

133

چهارشنبه, ۲۳ دسامبر ۲۰۱۵، ۱۰:۳۴ ب.ظ

امروز، بعد از چندین ماه، هیچکدوممون کار نداشتیم و تصمیم گرفتیم بریم نشویل گردی. نشویل شهر کم جمعیتی ست که مساحت زیادی داره چون عملا توی یه جنگل بزرگ و روی تپه بنا شده اما به رسم همه ی شهرهای آمریکا یک down town داره که همه ی خیابونای اصلی  بهش متصل میشه و تهش هم به رودخونه ی کامبرلند می رسه. نشویل به music city مشهوره به دلیل خواننده های کانتری ای که تحویل جامعه جهانی داده، که یکی از مشهورترین هاشون جانی کش و تیلور سوئیفت می باشد! اینجا چندین سالن بزرگ اجرای موسیقی و باله، و البته موزه ی موسیقی هم وجود داره.

از وقتی اومدیم نشویل گذری سری به مرکز شهر زده بودیم اما این بار عزممون رو جزم کردین که بریم و حسابی مرکز شهر رو اکتشاف کنیم. نکته ی جالب دستگاه های پخش موسیقی توی خیابون بود که ازشون آهنگ های کانتری پخش می شد. یه عالمه هم مغازه پیدا کردیم که کفش و کلاه کابوی ای می فروختن، با عجیب ترین شکل ها و تزیینات و البته کفش های چرم واقعی پوست گاو که با دست ساخته و کنده کاری شده بودن و کلی قیمت داشتن.

نشویل یکی از مراکز آبجو هم هست. یک عالمه بار دیدیم که شبیه همون بارهای تاریک و پر از صندلی ای بود که بارها و بارها توی فیلمای وسترن دیده بودیم البته با این تفاوت که اینجا جنوب شرق آمریکاست نه غرب وحشی! خیلی دلم می خواست برم توی یکی از این بارها و داخلش رو خوب ببینم یا چند دقیقه بشینم اما جرات نمی کردم. احساس می کردم غریبه بودن و معذب بودنمون از قیافه امون پیداست. به محمد می گم روزی که بتونم بدون اضطراب وارد یکی از این بار-رستوران ها بشم و غذا بخورم، اون روز خواهم گفت من به بدون در آمریکا بالاخره خو گرفتم.

برای امروز پیش بینی طوفان شده بود. نزدیکیای ظهر باد تندی شروع شد که نزدیک بود ما رو بندازه توی رودخونه! واسه ناهار خودمون رو به غذای تایلندی مهمون کردیم. موقع بیرون رفتن از رستوران یک گوشه مجسمه ی بودای چاق و شادی نشسته بود که جلوش یه ظرف غذا گذاشته بودن. حس عجیبی بود، انگا اون گوشه ی رستوران دیگه آمریکا نبود، تایلند بود.

طوفان یه چند ساعتیه که شروع شده و مرتب روی گوشی هامون صدای زنگ هشدار میاد که توصیه می کنه توی خونه بمونیم، درها و پنجره ها رو ببندیم و از شیشه ها فاصله بگیریم. هوای نشویل دیوانه ی دیوانه است، مثل خواننده های دوست داشتنیش.

۱۵/۱۲/۲۳

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">