آزاده در سرزمین عجایب

یادداشت های روزانه یک مهاجر

یادداشت های روزانه یک مهاجر

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات آنلاین منه که توش درباره ی زندگی جدیدم در آمریکا خواهم نوشت. نظرات این وبلاگ بسته است و بسته خواهد ماند. لطفا درباره ی نوشته ها و جزییاتش ازم چیزی نپرسید چون به هر حال بی جواب خواهید موند! شماره ای که بالای هر پست وبلاگ خواهد اومد نشانگر تعداد روزهایی که از اقامتم در این سرزمین جدید می گذره. همین و تمام.

منوی بلاگ
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۰۹ نوامبر ۱۹ ، ۲۳:۰۳ 1507
  • ۲۰ جولای ۱۹ ، ۱۶:۲۴ 1395
  • ۱۵ جولای ۱۹ ، ۲۱:۱۷ 1390
  • ۱۴ جولای ۱۹ ، ۲۳:۳۹ 1389
  • ۰۴ جولای ۱۹ ، ۲۲:۳۱ 1379
  • ۱۷ ژوئن ۱۹ ، ۲۱:۰۱ 1362
  • ۱۰ ژوئن ۱۹ ، ۲۱:۱۷ 1355
  • ۰۶ ژوئن ۱۹ ، ۲۳:۰۶ 1351
  • ۲۷ می ۱۹ ، ۱۷:۰۰ 1341
  • ۲۴ آوریل ۱۹ ، ۲۱:۱۰ 1308

242

دوشنبه, ۱۱ آوریل ۲۰۱۶، ۱۱:۴۴ ب.ظ

پرداخت مالیات، بعد از مرگ، تنها قانون همگانی است که در آمریکا سفت و سخت رعایت می شه. تنسی بالاترین میزان مالیات (ده درصد) رو در ایالات متحده داره. این مالیات سنگین شامل حقوق دانشجویی هم میشه اما این گزینه وجود داره که میشه به عنوان دانشجو فرمی رو پر کرد و درخواست بازپس گرفتن وجه کسر شده به علت مالیات رو کرد. پر کردن فرم دردسره و از اون طرف تا پول رو برگردونن هم خیلی طول می کشه اما به هر حال نمیشه ازش چشم پوشی کرد.

امروز محمد و اشکان رفته بودن خونه ی احمد و نگار تا سه تایی با هم فرم مالیاتی پر کنن. بعد از دو سه ساعت سر و کله زدن با فرم، معلوم شده که سیستم محاسبه رو عوض کردن تا پول کمتری رو بازپرداخت کنن. تا اینجای قضیه که همه چی طبیعی به نظر می رسه؛ سیستم به هر حال باید در عین بستن دهن متقاضی خودش رو هم حفظ کنه اما سر درد دل احمد باز شده که دوستان کرد هم وطن و غیر هم وطن (احمد و نگار هر دو کرد هستند) نه تنها به هزار و یک روش از زیر بار پرداخت مالیات در می رن، بلکه جوری فرم مالیاتی رو پر می کنن که می تونن بازپرداخت های کلانی از طرف دولت داشته باشن! این تازه یه چشمه از شیرین کاری های هم وطنان عزیزه. مثلا یکی از همین افراد مورد بحث، صبح روز دوشنبه یک آمریکایی گیج و مست به تورش خورده بوده که سوییچ ماشینش رو گم کرده بوده و ازش خواسته براش سوییچ بسازه. هم وطن محترم هم سوار ماشین می شن و می بینن سوییچ روی ماشینه اما خودشون رو از تک و تا نمی ندازن و سوییچ ماشین رو به اسم سوییچ یدک به مبلغ 500 دلار به اون بدبخت می فروشن! داستان هایی از این دست از فرار مالیاتی شروع میشن تا به تقلب در آزمون رانندگی و گران فروشی می رسن.نمونه اش هم سمنوی کپک زده ای ست که این عزیزان دم عیدی به من احمق انداختن.

محمد که این حرفا رو می زنه، پیش خودم فکر می کنم چه چیزی باعث شده ما به گرگ های بی رحمی تبدیل بشیم که حتی به خودمون هم رحم نمی کنیم؟ وقتی فکر می کنم اولین توصیه ی هر کسی که با خبر می شد ما داریم از ایران می ریم به ما این بود که از ایرانی های مقیم خارج دوری کنین، وقتی می بینم هر جا نشانی از ما خاورمیانه ای ها در دنیا هست در کنارش تقلب و زیرآبی و دروغ هم به شکل پررنگی خودش رو نشون می ده، خجالت می کشم. محمد می گه دلیلش طبیعت بی رحم و خشنی ست که ما درش زندگی کردیم. توی خاورمیانه همیشه بحث تنازع بقا بوده؛ هیچکس خبر نداره یه دقیقه بعد چی میشه واسه همین تو مجبوری هر طور شده بار خودت رو ببندی تا نجات پیدا کنی حتی به بهای خالی کردن زیر پای نزدیکترین افراد زندگیت. به قول محمد توی خاورمیانه ما همیشه در «برهه ی حساس کنونی» هستیم؛ تنگنایی که ما رو وادار می کنه بین انسانیت و زنده بودن یکی رو انتخاب کنیم.

۱۶/۰۴/۱۱
آزاده نجفیان

زندگی در آمریکا

نشویل

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">