آزاده در سرزمین عجایب

یادداشت های روزانه یک مهاجر

یادداشت های روزانه یک مهاجر

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات آنلاین منه که توش درباره ی زندگی جدیدم در آمریکا خواهم نوشت. نظرات این وبلاگ بسته است و بسته خواهد ماند. لطفا درباره ی نوشته ها و جزییاتش ازم چیزی نپرسید چون به هر حال بی جواب خواهید موند! شماره ای که بالای هر پست وبلاگ خواهد اومد نشانگر تعداد روزهایی که از اقامتم در این سرزمین جدید می گذره. همین و تمام.

منوی بلاگ
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۰۹ نوامبر ۱۹ ، ۲۳:۰۳ 1507
  • ۲۰ جولای ۱۹ ، ۱۶:۲۴ 1395
  • ۱۵ جولای ۱۹ ، ۲۱:۱۷ 1390
  • ۱۴ جولای ۱۹ ، ۲۳:۳۹ 1389
  • ۰۴ جولای ۱۹ ، ۲۲:۳۱ 1379
  • ۱۷ ژوئن ۱۹ ، ۲۱:۰۱ 1362
  • ۱۰ ژوئن ۱۹ ، ۲۱:۱۷ 1355
  • ۰۶ ژوئن ۱۹ ، ۲۳:۰۶ 1351
  • ۲۷ می ۱۹ ، ۱۷:۰۰ 1341
  • ۲۴ آوریل ۱۹ ، ۲۱:۱۰ 1308

245

پنجشنبه, ۱۴ آوریل ۲۰۱۶، ۱۰:۱۵ ب.ظ
هم سه شنبه و هم امروز، باز هم بچه ها انشاهاشون رو خوندن و ما رو در خاطرات جالبشون از آمریکا شریک کردن. ناتا که توی بانکوک پزشک متخصص اطفال بوده و الان توی یه رستوران تایلندی کار می کنه، به خاطر دوره ی تخصصی یک ساله ی شوهرش در بخش ارولوژی ساکن نشویل شدن. این همه تغییر آب و هوایی و فصل های رنگارنگ براش عجیب ترین چیز در آمریکاست. از طرفی یک دفعه از پزشک بودن به مرتبه ی گارسونی رسیدن ناتا رو در شرایط جدیدی قرار داده که تجربیات جالبی هم به همراه داشته. برامون گفت که بعضی از مشتریا براش نوشتن بهترین گارسون دنیاست! دنیای ناتا خیلی رنگارنگ تر از زمانی شده که توی بانکوک زندگی می کرده.
مالا از تنوع غذاها گفت، از برفی که هرگز در کلکته ندیده بود، از ده هزار لاله ی رنگارنگ و جشن شکوفه های گیلاس که با همکاری سفارت ژاپن هر سال توی نشویل برگزار می شه.
کارلا از روشی که شوهرش ازش خواستگاری کرده بود نوشته بود. وقتی داشته از دانشگاه با هواپیما برمی گشته خونه، دوست پسرش یه فیلم بهش داده که نگاه کنه. توی این فیلم تعدادی غریبه با زبان های خودشان چیزی رو رو به دوربین و به کارلا می گفتن که اون نمی فهمیده و فقط می تونسته اسم خودش رو در بین اون کلمات تشخیص بده تا نوبت به آدم های آشنا و دوستانشون می رسه. هر کدوم از اونا به شیوه ی خاص خودشون از کارلا می خوان به دوست پسرش بله رو بگه! یک سال پیش یک پرواز در ایتالیا مسیر زندگی کارلا رو عوض کرده و دو ماه پیش هم پروازی از ایتالیا به آمریکا کارلای عزیز رو به ما رسونده.
سواکو از تجربیات جالبش در برخورد با آمریکایی ها در مینه سوتا و تنسی گفت. براش جالب بود که جنوبی ها چقدر صمیمی و اهل تعارف هستند اما ساکنین شمال و مخصوصا شهرهای بزرگی مثل نیویورک و شیکاگو و... رسمی تر و سردتر. سواکو به نکته ی جالبی اشاره کرد؛ توی آمریکا عبارت : "no, thanks" ، فقط معنی خودش رو می ده نه چیزی بیشتر! وقتی کسی چیزی رو بهت تعارف می کنه، اگه در جواب بگی نه، ممنون، دیگه بهت اصرار نمی کنه و خلاص؛ اما گویا ژاپنی ها هم مثل ما اهل تعارف هستن و جواب منفی دادن ممکنه معناش فقط مودب بودن باشه. سواکو تعریف کرد که سال پیش در مینیاپلیس مهمان خانواده ای آمریکایی بودن و وقتی برای بار دوم بهش شراب تعارف کردن از روی همون عادت شرقی گفته نه ممنون و این شده که تشنه و بی نصیب باقی مونده چون دیگه دوباره بهش تعارف نکردن!
حالا که خوب فکرش رو می کنم می بینم این ایده ی نوشتن انشا، اون هم با موضوع اولین برخورد ما با آمریکا، ایده ی خیلی خوبی بوده. از اون بهتر، خوندن این انشاها سرکلاسه که باعث میشه در این تجربیات شریک بشیم. وقتی بچه ها انشاهاشون رو می خونن احساس می کنم توی یه جعبه ی شیشه ای نشستم و دارم از توش همه ی دنیا رو، تنها با یه سربرگردوندن، می بینم.
۱۶/۰۴/۱۴
آزاده نجفیان

زندگی در آمریکا

نشویل

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">