آزاده در سرزمین عجایب

یادداشت های روزانه یک مهاجر

یادداشت های روزانه یک مهاجر

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات آنلاین منه که توش درباره ی زندگی جدیدم در آمریکا خواهم نوشت. نظرات این وبلاگ بسته است و بسته خواهد ماند. لطفا درباره ی نوشته ها و جزییاتش ازم چیزی نپرسید چون به هر حال بی جواب خواهید موند! شماره ای که بالای هر پست وبلاگ خواهد اومد نشانگر تعداد روزهایی که از اقامتم در این سرزمین جدید می گذره. همین و تمام.

منوی بلاگ
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۰۹ نوامبر ۱۹ ، ۲۳:۰۳ 1507
  • ۲۰ جولای ۱۹ ، ۱۶:۲۴ 1395
  • ۱۵ جولای ۱۹ ، ۲۱:۱۷ 1390
  • ۱۴ جولای ۱۹ ، ۲۳:۳۹ 1389
  • ۰۴ جولای ۱۹ ، ۲۲:۳۱ 1379
  • ۱۷ ژوئن ۱۹ ، ۲۱:۰۱ 1362
  • ۱۰ ژوئن ۱۹ ، ۲۱:۱۷ 1355
  • ۰۶ ژوئن ۱۹ ، ۲۳:۰۶ 1351
  • ۲۷ می ۱۹ ، ۱۷:۰۰ 1341
  • ۲۴ آوریل ۱۹ ، ۲۱:۱۰ 1308

262

يكشنبه, ۱ می ۲۰۱۶، ۱۱:۵۴ ب.ظ

این وقت سال فصل خداحافظی ها و نقل و انتقاله. ترم تموم شده و خیلی ها ظرف این چند ماه برمی گردن کشورشون؛ واسه همین شروع می کنن به فروش وسایل خونه معمولا با کمترین قیمت ممکن و بعضی وقتا هم که به دقایق نود می رسن و هنوز موفق نشدن خونه رو خالی کنن اسباب و اثاثیه رو مجانی می بخشن. فرصت خوبیه برای شکار! یک هفته پیش یکی از همکلاسی ها که اونم آخر می داره بر می گرده گفت دوست کره ایش یه میز ناهار خوری دایره ای رو با چهار تا صندلی می فروشه 20 دلار! میز نویی با همچین مشخصاتی حداقل قیمتش 200 دلاره. مدتها بود داشتیم دنبال یه میز ناهارخوری جمع و جور می گشتیم اما قیمتا، حتی قیمت از نوع دست دومش، جوری بود که خریدش رو به تاخیر می نداختیم. چون به همکلاسی ام سپرده بودم دنبال همچین چیزی هستیم، مستقیم اومد سراغ منو و ما هم با خوشحالی طالب میز شدیم. قرار اول بر این بود که من برم میز رو ببینم و بعد تاکید نهایی رو بدم اما سر ساعت و روزش در هفته به توافق نرسیدیم و قرار بر این شد که یکشنبه، یعنی امروز، بریم ببنیم اگه پسندیدیم برش داریم.

مشکل از اینجا شروع شد که چطوری میز رو بیاریم خونه؟ از عکس اینطور برمی اومد که میز از وسط تا می شه واسه همین فکر می کردم اگه فقط یه نفر راضی بشه با ماشین با ما بیاد کافی خواهد بود؛ هر چند همه گرفتار بودن و نمی شد از کسی خواست. هر چی جلوتر رفتیم متوجه شدیم فقط داشتن یه ماشین کافی نیست، باید وانت اجاره کنیم و اینجا بود که فهمیدیم به راننده احتیاج داریم چون هیچکدوممون گواهی نامه نداریم. نمی تونستیم از اشکان بخوایم چون خیلی گرفتاره. از رفقا پرسیدم و اونا یا گرفتار بودن یا تا حالا پشت وانت ننشسته بودن و کمی مضطرب بودن برای این کار. خلاصه اینکه دیروز ظهر داشتم ناامید می شدم و می خواستم خبر بدم که ما از خرید میز منصرف شدیم که اول پن و بعد هم نگار اعلام آمادگی کردن که راننده ی ما باشن. طبعا با نگار راحت تر بودیم. اینترنتی وانت اجاره کردیم و با نگار هم قرار گذاشتیم که امروز ساعت سه اونجا باشه. 

اینجا شرکت های حمل و نقل یکی از پرطرفدارترین و پردرآمدترین شغل ها هستن و همه جور خدماتی ارائه می دن؛ از بسته بندی اثاثیه و بار زدن و بردنش به خونه یا شهر یا ایالت یا کشور جدید تا باز کردن اثاث و چیدنش توی خونه. تو تنها کاری که باید بکنی اینه که با طیب خاطر پول رو پرداخت کنی، خونه و اثاثیه ات رو در اختیارشون بذاری و بعد بری توی خونه ی جدید تمیز و مرتب با خیال راحت زندگی کنی.

نگار سر موقع اومد و ماشین رو تحویل گرفتیم. یه وانت شیک که واسه نشستن سه نفر جلو جا داشت، با سه تا کمربند ایمنی! ما از شرکتی که نزدیک خونه ی فروشنده ی میز بود ماشین اجاره کرده بودیم تا مسافت کمتری باهامون حساب بشه. کمتر از 5 دقیقه رسیدیم و معلوم شد خانم فروشنده دوست نگار هم هست و به خوبی همدیگه رو می شناسن. خانم کره ای بسیار مسلط به زبان انگلیسی که همسرش استاد اقتصاد بود و سابق بر این در فرانسه هم درس داده بود و حالا داشتن برمی گشتن کره. میز خیلی بهتر از اون چیزی بود که فکر می کردیم چون از وسط باز می شد و یه تیکه ی اضافه وسطش می خورد و میز چهار نفره می شد شیش نفره. بیست دلار واقعا چیزی نبود واسه همچین تیکه ای! البته خودشون میز رو به شکل تکه های مجاز خریده بودن و توی خونه سرهمش کرده بودن اما چون پیچ گوشتی مناسب نداشتن ما مجبور شدیم اون میز رو که انگار نه از چوب که از جنس آهن بود، یه تیکه بلند کنیم و بذاریم پشت وانت. خانم کره ای کلی التماس کرد تا یه میز کوچولوی دیگه و یه کتابخونه ی 5 طبقه رو هم مجانی برداریم اما با اینکه پیشنهادش خیلی وسوسه کننده بود، ما جای اضافی حتی واسه وسایل مجانی هم نداریم.

خلاصه اینکه نگار زحمت کشید و ما رو و میز و صندلی ها رو رسوند خونه و با محمد برگشتن و وانت رو تحویل دادن. در مجموع قیمت میز و حمل و نقل و بیمه ی ماشین، کمتر از 70 دلار پامون دراومد که بسیار رضایت بخشه.

میز جدیدمون الان درست اونجایی که باید باشه، انگار از روز اول هم اونجا بوده! هم زن برقی جدیدمون هم که از سواکو به 5 دلار خریدمش تو راهه. هنوز یک ماه پیش رو داریم، باید دید چه شکارای مناسب دیگه ای منتظرمون هستن.


۱۶/۰۵/۰۱
آزاده نجفیان

زندگی در آمریکا

نشویل

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">