آزاده در سرزمین عجایب

یادداشت های روزانه یک مهاجر

یادداشت های روزانه یک مهاجر

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات آنلاین منه که توش درباره ی زندگی جدیدم در آمریکا خواهم نوشت. نظرات این وبلاگ بسته است و بسته خواهد ماند. لطفا درباره ی نوشته ها و جزییاتش ازم چیزی نپرسید چون به هر حال بی جواب خواهید موند! شماره ای که بالای هر پست وبلاگ خواهد اومد نشانگر تعداد روزهایی که از اقامتم در این سرزمین جدید می گذره. همین و تمام.

منوی بلاگ
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۰۹ نوامبر ۱۹ ، ۲۳:۰۳ 1507
  • ۲۰ جولای ۱۹ ، ۱۶:۲۴ 1395
  • ۱۵ جولای ۱۹ ، ۲۱:۱۷ 1390
  • ۱۴ جولای ۱۹ ، ۲۳:۳۹ 1389
  • ۰۴ جولای ۱۹ ، ۲۲:۳۱ 1379
  • ۱۷ ژوئن ۱۹ ، ۲۱:۰۱ 1362
  • ۱۰ ژوئن ۱۹ ، ۲۱:۱۷ 1355
  • ۰۶ ژوئن ۱۹ ، ۲۳:۰۶ 1351
  • ۲۷ می ۱۹ ، ۱۷:۰۰ 1341
  • ۲۴ آوریل ۱۹ ، ۲۱:۱۰ 1308

325

دوشنبه, ۴ جولای ۲۰۱۶، ۱۱:۵۸ ق.ظ
امروز صبح سواکو برگشت ژاپن. نشده بود درست و حسابی ازش خداحافظی کنم واسه همین محمد لطف کرد و دیشب منو برد در خونه اشون برای آخرین دیدار. سواکو خیلی فعاله و به سبک همه ی ژاپنی ها تا لحظه ی آخر بودنش در آمریکا رو با هزاران برنامه پر کرده بود. دیروز از صبح کلاس رقص زومبا داشت تا بتونه مدرکی از آمریکا برای این رقص داشته باشه شاید بتونه توی ژاپن کلاس خودش رو راه بندازه و اینطوری درآمد داشته باشه. شوهر سواکو بازپرس دولتیه واسه همین هر سال یا دست کم هر دو سال باید جابجا بشن و نمی تونه بره جایی استخدام و مشغول به کار بشه، باید خودش بیزنیس مخصوص به خودش رو راه بندازه و زومبا می تونه فکر خوبی باشه. ساعت ده رسیدیم مجتمع اشون و خسته و کوفته اما مثل همیشه با روحیه اومد پایین. فقط چند کلمه، خیلی کوتاه، حرف زدیم و بعد آخرین سلفی رو با هم گرفتیم و تمام. وقتی بچه ها کم کم شروع کردن به رفتن دلتنگ و غمگین می شدم اما هیچ وقت تا این اندازه ناراحت نشده بودم. قلبم سنگینی می کرد. فکر اینکه اینجا، در کنار ما و در جمع ما نباشه، خیلی برام سخته. دیشب، با غمی که روی دلم سنگینی می کرد و به زحمت حتی اشک می شد، به پارسال همین موقع ها فکر می کردم؛ وقتی داشتیم آماده ی اومدن می شدیم، عجله ها، استرس ها و خداحافظی ها. باورم نمی شد تقریبا یک سال گذشته و من دوستان جدیدی پیدا کردم که تا این اندازه دلتنگشون خواهم شد. دلم براش تنگ خواهد شد، خیلی زیاد.
امروز هم که خبر مرگ کیارستمی از پشت شبیخون زد! یادمه وقتی سال ها پیش رفته بودم دیدن احمدرضا احمدی، موقع خداحافظی شماره ام رو ازم گرفت تا اگر کاری پیش اومد بهم زنگ بزنه. دفترچه تلفنی رو باز کرد و ضمن اینکه ورقش می زد تا جای مناسبی واسه یادداشت کردن شماره پیدا کنه بهم گفت این روزها بیشتر اسم آدم ها رو از این دفتر خط می زنه تا اینکه کسی رو اضافه کنه. فکر کنم امروز احمدی اسم کیارستمی رو هم از دفترچه ی تلفنش خط زده...
امروز چهارم جولای، روز استقلال آمریکا هم بود. این طورکه میگن نشویل یکی از شهرهایی ست که آتیش بازی مفصلی توی این روز داره. از جمعه آتیش بازی ها تک و توک شروع شده بودن و صداشون به ما می رسید اما از دیروز دیگه رسما برنامه ها شروع شده و از ظهر امروز رسما برنامه ها رونمایی شدن با این تفاوت که درست سر بزنگاه، باران عزیز به شکل سیل آسایی شروع به باریدن کرد و مخل آتیش بازی شد. ما که خونه موندیم اما اونایی که از مرکز شهر گزارش لحظه به لحظه می دادن گفتن با تاخیر شروع شده. 
پیش خودم فکر میکردم با اومدن به اینجا از شر ترق تروق چهارشنبه سوری راحت شدم اما کور خونده بودم؛ اینجا بدتره! دو روزه توی راهرو صدای ترقه و بمب میاد. این سال های اخیر دسترسی به مواد منفجره کمی محدود و کنترل شده بود اما اینجا رسما ترقه های یک کیلویی رو توی مغازه ها می فروشن و به قول محمد همشهریان آمریکایی جوری از این مواد منفجره استفاده می کنن که انگار تا استقلال رو به دست نیارن از پا نخواهند نشست! همین الان یکیش زیر پنجره ترکید.
این روزها تمرین رانندگی هم می کنم. جمعه امتحان دارم. ترسم خیلی کمتر شده مخصوصا که می دونم زیاد لازم نیست نگران رانندگی بقیه باشم، این بیچاره هان که باید نگران من و رانندگی ام باشن! همه آروم و با فاصله و کاملا مقرارتی رانندگی می کنن و اینکه بخوام حواسم هم به رعایت کردن قوانین باشه هم به بین خطوط رانندگی کردن و هم به کنترل سرعت، یه کم ماجرا رو پیچیده می کنه اما هر وقت می خوان ناامید بشم یا ترس بهم غلبه می کنه به خودم می گم هر نیم وجبی 15-16 ساله ای توی این مملکت گواهینامه داره و رانندگی می کنه، چرا من نتونم؟ اینم چالش جدید این روزها و شب های ما.
۱۶/۰۷/۰۴
آزاده نجفیان

زندگی در آمریکا

نشویل

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">