آزاده در سرزمین عجایب

یادداشت های روزانه یک مهاجر

یادداشت های روزانه یک مهاجر

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات آنلاین منه که توش درباره ی زندگی جدیدم در آمریکا خواهم نوشت. نظرات این وبلاگ بسته است و بسته خواهد ماند. لطفا درباره ی نوشته ها و جزییاتش ازم چیزی نپرسید چون به هر حال بی جواب خواهید موند! شماره ای که بالای هر پست وبلاگ خواهد اومد نشانگر تعداد روزهایی که از اقامتم در این سرزمین جدید می گذره. همین و تمام.

منوی بلاگ
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۰۹ نوامبر ۱۹ ، ۲۳:۰۳ 1507
  • ۲۰ جولای ۱۹ ، ۱۶:۲۴ 1395
  • ۱۵ جولای ۱۹ ، ۲۱:۱۷ 1390
  • ۱۴ جولای ۱۹ ، ۲۳:۳۹ 1389
  • ۰۴ جولای ۱۹ ، ۲۲:۳۱ 1379
  • ۱۷ ژوئن ۱۹ ، ۲۱:۰۱ 1362
  • ۱۰ ژوئن ۱۹ ، ۲۱:۱۷ 1355
  • ۰۶ ژوئن ۱۹ ، ۲۳:۰۶ 1351
  • ۲۷ می ۱۹ ، ۱۷:۰۰ 1341
  • ۲۴ آوریل ۱۹ ، ۲۱:۱۰ 1308

801

جمعه, ۱ دسامبر ۲۰۱۷، ۰۹:۳۹ ب.ظ
امروز وندی برنامه داشت که در مورد مراسم سنتی در تعطیلات کشورها و فرهنگ های مختلف حرف بزنه. کلا 5 نفر بیشتر نیومده بودن. اکثر خانما هستن چون قاعدتا مردا صبح ها میرن سر کار واسه همین گاهی روزا میان سرکلاس و روزای دیگه نه. وندی خودش یهودیه. شمعدون یهودیا رو آورده بود با شمع هایی که بچه ها باید روشنش کنن. از اونجایی که امروز هیچ بچه ای سرکلاس ما نبود، من به نمایندگی از بچه ها به عنوان جوان ترین شخص کلاس شمع ها رو روشن کردم. وندی دعای مخصوص رو خوند و برامون معنی کرد. بعد گفت سال یهودی ها هم مثل سال مسلمون ها قمری است با این تفاوت که یه حرکت خاصی می زنن که هر سال هانوکا می افته توی زمستون. گفت سال ها پیش که مادربزرگش اومده بوده آمریکا، فقط می دونسته که روز هانوکا به دنیا اومده اما نمی دونسته به تقویم میلادی میشه چه سالی! وندی گفت یهودی ها به خاطر اینکه آواره بودن معمولا شناسنامه نداشتن و معمولا برای زنها شناسنامه نمی گرفتن چون ممکنه بوده اونا ازدواج کنن و برن یه سرزمین دیگه و خدا می دونه سر از کجا در بیارن. بعد بقیه از مراسم کریسمس گفتن. بجز نازی که عید نوروز رو جشن می گیره، بقیه همه آمریکای لاتینی هستن و مسیحی. اونا از غذاهایی که در این ایام می خورن، کارهایی که می کنن، جاهایی که میرن و هدیه هایی که دادن و گرفتن حرف زن؛ با انگلیسی شکسته و بسته. وندی وادارشون کرد سرودهای کریسمس رایج توی کشورشون رو هم بخونن. نازی اوضاعش خیلی خیلی خراب تر از بقیه است اما خوشبختانه تونستیم یه حداقلی رو با هم کار کنیم که بتونه معرفی کنه. بعدش من در مورد هفت سین و عیدی گفتم و سنت نظافت قبل از تحویل سال. جالب بود که یهودی ها هم رسم های مشابه داشتن به ویژه اینکه اونا هم چیزی مثل هفت سین دارن با این تفاوت که هر کدوم از چیزهای سر سفره نماد یکی از اشیایی ست که موسی در هجرت خودش از مصر در اختیار داشته. وندی که پای کدو حلوایی خیلی بزرگ هم با خودش آورده بود که صد البته خیلی خوشمزه بود. این بار دومی بود که من امتحانش می کردم. بعد وندی در مورد کلمات رایج در کریسمس و مرتبط با کریسمس پرسید و همه رو روی تخته نوشت. بعد تصویر اون شی یا کلمه رو که روی کاغذ پرینت گرفته بود با چسب پشتمون چسبوند. بقیه می دونستن شی مورد نظر چیه اما تو باید با پرسیدن سوال و تنها شنیدن بله یا نه، حدس می زدی مورد سوال مورد نظر چی هست. اینطوری هم کلمه ها یادشون می موند هم سوال و جواب کردن رو یاد می گرفتن.
مری هم امروز سرکلاس اومد. اومده بود فرایند پیشرفت کلاس رو با مصاحبه با بچه ها بسنجه. آخرش هم به همه گفتن اگه بچه دارن هفته ی آینده توی برنامه ی ویژه ای که انجمن تدارک دیده شرکت کنن تا به شکل قانونی تکلیف سرپرستی بچه در صورت نبودشون مشخص بشه. طبق این لایحه ی جدیدی که ترامپ احمق در حال تصویبشه می تونن به راحتی والدینی رو که به شکل غیر قانونی توی آمریکا هستن یا مهاجرت کردن به امید اینکه کارشون درسته بشه، پس بفرستن و بچه هاشون رو اینجا نگه دارن. مو به تن آدم سیخ می شه وقتی بهش فکر می کنه!
روز خوبی بود. مثل همیشه چیزای جدیدی یاد گرفتم. فردا دوباره مهمونی و دورهمی دوستان ایرانی ست. از صبح باید مشغول آشپزی باشم تا از شب تا صبح بریم به خوردن!
۱۷/۱۲/۰۱
آزاده نجفیان

زندگی در آمریکا

نشویل

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">